جبل طارق
جَبَلِ طارِق، تنگهای در غرب دریای مدیترانه و شبـه ـ جزیرهای به همین نام در منتهىالیه جنوب اسپانیا که صخره و شهر بندری جبل طارق در آن جای دارد.
تنگۀ جبل طارق به عرض13 تا37 کمـ و طول حدود 51 کمـ حد فاصل اروپا و افریقا ست و دریای مدیترانه را با اقیانوس اطلس مرتبط میسازد («دائرة المعارف ...»، VIII/ 155). این تنگه در منابع اسلامی زُقاق و یا بغاز سبته نیز نامیده شده است (نک : ابن کردبوس، 130؛ زهری، 120؛ آیتی، 6). شاخابهای از این تنگه، خلیج جبل طارق یا آلخثیراس (جزیرة الخضراء) را در
غرب شبهجزیرۀ جبل طارق شکل میدهد (EI2).
شبهجزیرۀ جبل طارق بـا وسعتـی حدود 6 کمـ 2 در سـواحل جنوبی اسپانیا واقع است و با وجود آنکه در خاک اصلی اسپانیا جای دارد، متعلق به انگلستان است، اما شهر سبته در کرانۀ جنوبـی تنگۀ جبل طارق به اسپانیا تعلـق دارد ( انکارتا). شبـه ـ جزیرۀ جبل طارق به سبب واقع شدن در کنار تنگۀ جبل طارق از اهمیت راهبردی بسیاری برخوردار است (همانجا).
در شرق شبهجزیرۀ جبل طارق، تودۀ بزرگی صخرهای (به وسعت 9/ 4 کمـ2) وجود دارد که بیشتر مساحت شبهجزیره را اشغال میکند. بلندترین نقطۀ آن در جنوب صخره 426 متر است (EI2؛ انکارتا).
شهر بندری جبل طارق با 833‘27 تن جمعیت (1383ش/ 2004م) در دامنه و ساحل غربی جبل طارق واقع است (همانجاها) و بیشتر ساکنان آن را ایتالیاییها، مالتیها، پرتغالیها، اسپانیاییها و نظامیان بریتانیا تشکیل میدهند و از لحاظ دینی بیشتر آنها پیرو کلیسای کاتولیک رومی هستند («دائرة المعارف»، VIII/ 154).
پیشینۀ تاریخی
انتهای جنوبی صخرۀ جبل طارق که به نوک اروپا شهرت دارد، در دورۀ یونان باستان ستونهای هراکلس (هرکول) خوانده میشده است (هرودت، II/ 88-89) و رومیها به آن کالپی میگفتند. یافت شدن آثار باستانی در این منطقه نشان از اهمیت آن در روزگار باستان دارد (عنان، الآثار...، 284).
جبل طارق نام خود را از نام طارق بن زیاد ــ فاتح مسلمان که در نخستین گام از فتوح خود در اندلس، در بندرگاه آنجا پیاده شد ــ گرفته شده است. طارق، غلام و سردار موسی بن نُصَیر، والی افریقیه (78-96ق) که از سوی وی به حکومت طنجه و فتح اندلس مأمور شده بود، در 5 رجب 92ق/ 27 آوریل 711م با کشتیهایی که کنت یولیان، حاکم گوتی سبته، در اختیار او گذارد، به همراه 7 هزار سپاهی بربر و عرب از تنگه گذشت و در ناحیۀ کوهستانی مقابل که تا به امروز به نام وی جبل طارق نامیده میشود، پیاده شد و به یاری یولیان به سمت غرب راند و فتح اندلس را آغاز کرد (ابن اثیر، 4/ 561-562؛ ابن عذاری، 2/ 4-9؛ مقری، 1/ 230-233؛ عنان، دولة...، 41). مسلمانان پس از ورود به این ناحیه، گرداگرد خود بارویی ساختند که «سور العرب» نام گرفت (ابن عذاری، 2/ 9). این بارو تا اواسط سدۀ 8 ق/ 14م همچنان برپا بود و ابن بطوطه در آن روزگار آن را دیده است (نک : 1/ 678).
هرچند که در ذکر فتوح عربها در اندلس از نام جبل طارق یاد نشده است، اما برخی از جغرافیانویسان سدههای نخستین اسلامی در ذکر اندلس در دیار مغرب از جزیرهای (در واقع شبه ـ جزیرهای) بهنام جبل طارق یاد کردهاند(اصطخری، 37؛ حدود العالم، 22) در نیمۀ سدۀ 6 ق/ 12م عبد المؤمن خلیفۀ موحدی (524-558 ق) برای سامان دادن به اوضاع اندلس و تکمیل فتح آن، در کنار ارسال لشکریانی افزونتر به اندلس استحکامات جبل طارق را بازسازی کرد و دستور داد دژ آن را که تا به امروز بر بلندای شمال غربی صخره برپا ست، ترمیم کنند (عنان، عصر...، 1/ 378، نهایة ...، 122؛ EI2).
عبدالمؤمن در 9 ربیع الاول 555 ق/ 18 آوریل 1160م طی نامهای به پسرش ابوسعید عثمان، والی غرناطه، فرمان تأسیس «شهری بزرگ» در جبل طارق را صادر کرد تا هنگامی که وی وارد اندلس میشود، این شهر منزلگاه و مقر او باشد و لشکریانش از آن پایگاه به نبرد دشمن بروند. خلیفه به ابوسعید دستور داد که طرح شهر جدید را همراه گروهی از بزرگان موحدی در محل بررسی کند. در نامهای نیز به پسر دیگرش، ابویعقوب یوسف، والی اشبیلیه، فرمان داد تا کارگران و کارشناسان مورد نیاز را از سراسر اندلس به جبل طارق روانه کند. با همت کسانی همچون عریف احمد ابن باسه و حاج یعیش مالقی مهندس و با نظارت و پشتکار ابویعقوب، بنای شهر جدید جبل طارق پس از چند ماه کار مداوم در ذیقعدۀ 555/ دسامبر 1160 به پایان رسید. شهر که در ساحل غربی شبه جزیرۀ جبل طارق بنیاد گرفت، دارای مسجد جامع، قصری برای خلیفه و سراهایی برای خاندان و اطرافیان او بود. باغهایی به موازات دریا ایجاد شد و با حفر چاهها و چشمههایی در کوهپایه، آب شیرین به باغها و نقاط شهر کشیدند و دژ و باروی قدیم را بازسازی کردند و به دستور خلیفه جبل طارق را جبل الفتح یا مدینة الفتح (= شهر پیروزی) نامیدند. تنها دروازۀ شهر نیز باب الفتوح نام گرفت (ابن صاحب الصلاة، 84-89؛ الحلل ...، 155؛ قس: ابن عبد المنعم، 382؛ مراکشی، 213، 223، 226).
پس از بنای شهر جدید در جبل طارق، عبد المؤمن با لشکریانی بسیار در ذیقعدۀ 555 به جبل طارق آمد و مورد استقبال پسرانش ابویعقوب و ابوسعید و بزرگان موحدان و سران شهرهای اندلس قرار گرفت و طی مراسمی باشکوه با وی تجدید بیعت کردند. عبد المؤمن دو ماه در جبل طارق اقامت کرد و پس از بررسی مسائل اندلس، در آغاز سال 556 ق به مغرب بازگشت (ابن صاحب الصلاة، 89-90، 92-95، 110-111؛ ابن خطیب، اعمال...، 265؛ الحلل، همانجا؛ عنان، عصر، 1/ 385-386). با وجود نامگذاری شهر جدید به جبل فتح، تنها نام قدیم یعنی جبل طارق رایج ماند (ابن اثیر، 4/ 562). خود شهر جدید نیز اگرچه به منزلۀ مقر لشکریان موحدی اعزامی به اندلس آماده شده بود، لیکن نیروها همچنان در شهرهای طریف و جزیرة الخضراء اردو میزدند (عنان، همان، 2/ 633).
در 629 ق/ 1232م، ابن هود امیر مرسیه (621-635 ق) به یاری ابوعمران موسى، والی سبته و برادر مأمون، خلیفۀ موحدی، جبل طارق را همچون شهرهایی دیگر از جنوب اندلس، از سلطۀ موحدان خارج ساخت و فتح کرد (همان، 2/ 401، 411). از اواسط سدۀ 7ق/ 13م جبل طارق جزئی از امارت بنی نصر، حاکمان غرناطه، بهشمار میآمد (همو، نهایة، 55) و از همین زمان نیز حملات دشمن به بندرگاه جبل طارق آغاز شد (نک : ابن خطیب، الاحاطة ...، 3/ 156).
در پی تیرگی روابط میان دربار غرناطه (بنی نصر) و دربار مرینیان فاس، قشتالیان از فرصت استفاده کردند و فردیناند چهارم (هرانده بن شانجه) ــ بهرغم پیمان اتحاد و دوستی با سلطان غرناطه، نصر بن محمـد (حک 708-713ق) ــ با فرستـادن ناوگان خود جبل طارق را از دریا محاصره کرد و از زمین نیز آنجا را در حصار گرفت. سرانجام مسلمانان پس از چند ماه مقاومت تسلیم شدند و جبل طارق در اواخر سال 709 / مارس 1310، به دست مسیحیان افتاد (ابن خطیب، اللمحة ...، 75؛ ابن خلدون، 7/ 329؛ عنان، همان، 115-116).
ابن احمر، سلطان غرناطه، به قصد یاری گرفتن از ابوالحسن علی بن عثمان مرینی، سلطان مغرب (حک 732-749ق) برای استرداد جبل طارق در اواخر سال 732ق روانۀ مغرب شد. سلطان مرینی خواستۀ وی را پذیرفت و نیروهایی کمکی به فرماندهی پسرش ابومالک اعزام کرد. مسلمانان جبل طارق را از زمین و دریا سخت محاصره، و ارتباط مدافعان شهر را با لشکر و ناوگان آلفونسوی یازدهم پادشاه قشتاله قطع کردند. سرانجام پس از 6 ماه محاصره، مدافعان مسیحی جبل طارق ناگزیر به تسلیم شدند و مسلمانان در 12 ذیحجۀ 733ق/ 24 اوت 1333م این دژ استوار را پس از 24 سال استیلای مسیحیان بر آنجا بازگشودند و پادشاه قشتاله ناگزیر به انعقاد پیمان صلحی با مسلمانان تن داد (ابن بطوطه، 1/ 678؛ ابن خطیب، همان، 92-94؛ ابن خلدون، 7/ 337-338؛ مقری، 1/ 451-452؛ عنان، همان، 122، 124).
پس از این پیروزی، سلطان ابوالحسنی مرینی جبل طارق را به سبب اهمیت راهبردی آن، به صورت پایگاهی برای جهاد با دشمنان استحکام بخشید و برج کوچک آنجا را که در اثر ضربات منجنیق منهدم شده بود، ترمیم نمود و دژ و بارو و جامع و خانهها و مخازن آنجا را بازسازی کرد و برای نخستینبار در جبل طارق دار الصناعهای [برای ساختن کشتی] تأسیس، و ظاهراً بارویی نو گرداگرد جبل طارق احداث کرد که از دار الصناعه تا قرمده امتداد داشت (ابن بطوطه، 1/ 677-678؛ مقری، همانجا؛ عنان، همان، 132).
در 750ق/ 1349م مسیحیان قشتاله به قصد استیلا بر جبل طارق بار دیگر دست به حمله زدند و آنجا را سخت در محاصره گرفتند. مدافعان مغربی نزدیک یک سال تمام با جدیت مقاومت کردند و صبر آنان به سر میآمد که در این هنگام وبا در میان مسیحیان شیوع یافت و پادشاه قشتاله هلاک شد و مسیحیان ناگزیر دست از محاصره کشیدند و در محرم 751 رهسپار اشبیلیه شدند (ابن خطیب، الاحاطه، 4/ 331، اعمال، 335؛ عنان، همان، 173).
در اواخر سال756ق/ 1355م، عیسی بن حسن بن ابی مَندیل، حاکم مرینی جبل طارق کوشید تا شورشی بر پا کند، اما مردم شهر وی را یاری نکردند و او و پسرش را دستگیر، و روانۀ مغرب کردند که در آنجا اعدام شدند. به جای وی سلیمان بن داوود به عنوان والی جبل طارق تعیین شد. بعدها سلطان ابوعنان مرینی پسرش، ابوبکر سعید را با لشکری به جبل طارق فرستاد تا از آنجا دفاع نماید و استحکامات و باروی شهر را بازسازی کند (ابن بطوطه، 1/ 678-679؛ ابن خطیب، الاحاطة، 2/ 23-25؛ ابن خلدون، 7/ 390-392؛ مقری، 4/ 429-432؛ عنان، همان، 139-140). ابوعنان دستور داد تا ماکتی بسیار زیبا از جبل طارق و بناها و تأسیسات آن ساختند (ابن بطوطه، 1/ 679)، اما این اثر هنری متأسفانه باقی نمانده است.
در زمان ابوالحجاج یوسف سوم (حک 810-820 ق) سلطان نصری غرناطه، مردم جبل طارق شوریدند و از ابوسعید مرینی، پادشاه مغرب، یاری خواستند. وی نیز برادرش عبد الله را که قصد داشت از شر او خلاص شود، با لشکری به آنجا گسیل داشت؛ اما یوسف نیرویی کمکی برای حاکم جبل طارق فرستاد و مغربیان را شکست داد و عبد الله را به اسارت گرفت (سلاوی، 4/ 93).
بزرگترین ضربهای که در زمان ابن احمر(ابوالحسن علی بن سعد) بر مملکت غرناطه وارد شد، سقوط جبل طارق به دست مسیحیان بود. در 24 ذیقعدۀ 866 ق/ 20 سپتامبر 1462م در زمان هنری چهارم قشتالیان به رهبری دوک گوشمانِ مدینۀ شذونه به آنجا حمله کردند و به شکل غافلگیرانهای بر آنجا مستولی شدند. این نخستین گام موفقیت مسیحیان برای قطع ارتباط غرناطه با مغرب و جلوگیری از رسیدن کمک از راه دریا به اندلس بود (عنان، همان، 165، 176). در 947ق/ 1540م، خیر الدین بارباروس دریاسالار عثمانی به جبل طارق حمله کرد. در 1019ق/ 1610م امیر البحر دن خوان دو مندوزا مورها را از اندلس به افریقیه بازگرداند. در اثنای «جنگهای جانشینی اسپانیا» در 1704م جبل طارق به دست بریتانیا افتاد. اسپانیاییها از 1779 تا 1783م برای باز پسگیری جبل طارق آنجا را سخت محاصره کردند، اما موفق نشدند و جبل طارق تحت سیطرۀ بریتانیا باقی ماند (EI2؛ عنان، الآثار ...، 288).
در جبل طارق پارهای آثار دورۀ اسلامی وجود دارد؛ از آن جمله بقایای دژ یا قصری اندلسی یا مغربی است. این دژ استوار بالای تپهای مرتفع نزدیک جانب شمال غربی صخره قرار دارد و در زیر آن سردابها و طاقهایی وجود دارد که به شیوۀ معماری عربی بنا شده که از بخش پایین آن به منزلۀ زندان شهر استفاده میشده است. طراحی قلعه و معماری آن به گونهای است که بیشتر باستانشناسان آن را متعلق به دورۀ موحدان دانستهاند. هر چند برخی بر این باورند که سبک بنای این قلعه شبیه قلعههای غرناطه است و در نیمۀ اول سدۀ 8 ق/ 14م در دورۀ سلطان ابوالحجاج یوسف ساخته شده است. به نظر میرسد که این قلعه بر شالودۀ قلعۀ کهن اندلسی که در زمان فتح اسلامی بر پا گردید، بنیاد گردیده است. اثری دیگر از دورۀ اسلامی حمامهایی است که زیر ساختمان موزۀ جبل طارق قرار دارد و عبارت از دو ردیف طاقهای عربی است که گنبدی کمارتفاع آنها را دربر میگیرد. این طاقها ظاهراً روی ستونهایی رومی بر پا گردیده است و گفته میشود که به سدۀ6 ق/ 12م باز میگردد؛ اما به عقیدۀ توریس بالباس دارای سبکی غرناطی است و همزمان با قلعه، در زمان سلطان ابوالحجاج یوسف بنیاد گردیده است. بخشی از باروی کهنِ شهر که به دروازههای جنوبی پیوسته، باقیمانده است و نامگذاری آن به سور اندلسی یا مغربی نشان میدهد که اصلاً عربی است (نک : همان، 291-294).
مآخذ
آیتی، محمد ابراهیم، اندلس، تهران، 1363ش؛ ابن اثیر، الکامل؛ ابن بطوطه، رحلة، به کوشش محمد عبدالمنعم عریان، بیروت، 1407ق/ 1987م؛ ابن خطیب، محمد، الاحاطة فی اخبار غرناطه، به کوشش محمد عبد الله عنان، قاهره، 1393-1395ق/ 1973-1975م؛ همو، اعمال الاعلام، به کوشش لوی پرووانسال، بیروت، 1956م؛ همو، اللمحة البدریة فی الدولة النصریة، بیروت، 1978م؛ ابن خلدون، العبر، به کوشش خلیل شحاده، بیروت، 1408ق/ 1988م؛ ابن صاحب الصلاة، عبد الملک، المن بالامامة، به کوشش عبد الهادی تازی، بیروت، 1987م؛ ابن عبد المنعم حمیری، محمد، الروض المعطار، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1984م؛ ابن عذاری، احمد، البیان المغرب، به کوشش کولن و لوی پرووانسال، بیروت، 1983م؛ ابن کردبوس، عبدالملک، تاریخ الاندلس، به کوشش احمد مختار عبادی، مادرید، 1971م؛ اصطخری، ابراهیم، مسالک الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، 1870م؛ حدود العالم، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1340ش؛ الحلل الموشیة، به کوشش سهیل زکار و عبد القادر زمامه، دارالبیضا، 1979م؛ زهری، محمد، الجغرافیة، به کوشش محمد حاج صادق، پرت سعید، مکتبة الثقافة الدینیه؛ سلاوی، احمد، الاستقصاء، به کوشش جعفر ناصری و محمد ناصری، دارالبیضا، 1955م؛ عنان، محمد عبد الله، الآثار الاندلسیة، قاهره، 1381ق/ 1961م؛ همو، دولة الاسلام فی الاندلس، قاهره، 1408ق/ 1988م؛ همو، عصرالمرابطین و الموحـدین، قاهـره، 1411ق/ 1990م؛ همو، نهایة الاندلس، قاهره، 1408ق/ 1987م؛ مراکشی، عبد الواحد، المعجب، به کوشش محمد سعید عریان و محمد عربی علمی، قاهره، 1368ق/ 1949م؛ مقری، احمد، نفح الطیب، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1388ق/ 1968م؛ نیز: